با قمر درباره وبلاگ آرشیو وبلاگ چهارشنبه 90/9/16 :: 8:51 عصر ::; نویسنده : م قمری
عاشورا در سیره ائمه اطهاراز آنچه تاکنون ذکر نمودیم روشن مىشود که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیهمالسلام در روز عاشورا به یاد آن همه مصایبى که بر امام حسین علیهالسلام وارد شده اندوهگین مىشدهاند و به دیگران هم دستور مىدادهاند که در آن روز به عزادارى بپردازند و به سوک و ماتم بنشینند.(45) هر چند چنین دستورى از جانب معصومان صادر نمىشد بر مسلمین لازم بود که در آن روز مراسم عزا به پاى دارند و آثار حزن و ماتم در ایشان ظاهر گردد، زیرا همانطور که پیشتر اشاره کردیم کسى که رسول خدا را دوست داشته باشد غیرممکن است که به فرزند آن حضرت عشق نورزد و او را دوست نداشته باشد، و در روز شهادتش غبار حزن و ماتم بر دلش ننشیند. واضح است که اگر فردى در روز مصیبت دوستش ناراحت و آزرده خاطر نگردد، دوستى او ظاهرى و سطحى است و در واقع او را دوست نمىدارد؛ زیرا ارتباط معنوى بین دو دوست ایجاب مىکند که در غم و شادى یکدیگر شریک باشند.(46) پس اگر ما در روز عاشورا متاثر نشویم و در خود احساس ماتم و اندوه ننماییم، بدون تردید در دوستىمان نسبت به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و فرزندش که بسیار مورد تکریم و محبت آن بزرگوار بوده است صادق نیستیم.(47) در کتب فریقین روایات بسیارى نقل شده که پیامبر صلى الله علیه و آله بارها بر مصایب امام حسین علیهالسلام که جبرئیل از آن خبر داده بود، گریه کرد. در پیش روایت صحیحى از مستدرک حاکم نیشابورى از امالفضل بنت الحارث در این باره نقل کردیم. همچنین از کتاب «ذخایر العقبى» از امسلمه بازگو شده است که او گفت رسول خدا را دیدم در حالى که بر سر حسین دست مىکشید، گریه مىکرد. عرض کردم: چرا گریه مىکنى؟! فرمود: همانا جبرئیل به من خبر داد که این پسرم در سرزمینى به نام کربلا کشته مىشود. سپس مقدارى خاک قرمز رنگ به من داد و فرمود: این از خاک همان سرزمین است و هر زمان آن خاک به خون مبدل گشت بدان که وى کشته شده است. ام سلمه گفت: آن خاک را در شیشهاى نزد خودم نگه داشتم و با خودم مىگفتم آن در روز بسیار عظیمى به خون مبدل مىشود.(48) گفتگو درباره بیانات و مطالبى که از معصومان در مورد عاشورا ابراز داشتهاند و نیز بررسى روش ایشان در آن روز بسیار مفصل است که در این مختصر نگنجد. اما به طور کلى مىتوان گفت که آن بزرگواران در روز عاشورا به عزادارى و سوگوارى مىپرداختند. دستور مىدادهاند، مرثیهخوانان، شعرا و کسانى که از آن واقعه مطلع بودهاند، آن واقعه را براى دیگران تشریح کنند و مصایبى را که در آن روز بر اهلبیت پیامبر وارد شده بیان نمایند. و مقصودشان این بوده که آن رویداد به صورت یک مکتب پویا و خط دهنده براى همیشه زنده بماند. لذا تاکید کردهاند که عاشورا را از یاد نبرید و به نام امام حسین مجالس سوگ و ماتم به پا دارید، تا حقایقى که آن حضرت به آن جهت به شهادت رسیده فراموش نشود. روشن است که احکام اسلامى بر مبناى جلب مصلحت و دفع مفسده پایهگذارى شده است. بنابراین منظور از به پا داشتن مجالس عزاى حسینى این نیست که تنها براى خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله همدردى و تسلیتى باشد و به قول روضهخوانها حضرت زهراعلیهاالسلام را خوشحال کنیم و چنین بپنداریم که به هر اندازه گریه کنیم به همان اندازه تسلى خاطر براى رسول خدا صلى الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیهاالسلام فراهم آوردهایم. اگر عقیدهمان درباره به پا داشتن مجالس حسینى تنها این موضوع باشد یقینا مقاصد حضرت پیغمبر و حضرت على و حضرت فاطمه را پایین آوردهایم. بدون شک تاکید بر این که مراسم عاشورا و عزاى حسینى فراموش نشود مقصود آن است که واقعه کربلا به عنوان مکتب تعلیم و تربیت الهى براى همیشه زنده باشد. آرى به وسیله همین مجالس است که دین اسلام تبلیغ مىشود و بر اثر واقعیاتى که در آن مجالس بیان مىگردد مردم حق را از باطل تشخیص مىدهند و راه خود را بازمىیابند. بنا به گمان برخى از سیاحان فرانسوى، از پیشرفت طایفه شیعه بدون امکانات تبلیغاتى و قوه قهریه در این دوره کوتاه مىتوان گفت که در یکى دو قرن آینده به لحاظ کمى بر سایر فرق مسلمان غلبه خواهد کرد و سبب آن همین تعزیهدارى است که فرد فرد این فرقه را داعى و مبلّغ مذهب خود ساخته است. امروزه هیچ نقطهاى از نقاط عالم را نمىبینیم که دو نفر شیعه باشند و اقامه عزاى حسینى ننمایند و بذل مال و منال نکنند. در کتاب «السیاسة الحسینیة» آمده است یک نفر عرب شیعى بحرینى را دیدم که در هتل یکه و تنها مجلس عزا برپا کرده، کتاب گرفته بر کرسى نشسته، چیزى مىخواند و گریه مىکرد و سپس آنچه را از ماکول و مشروب براى آن مجلس تهیه دیده بود میان فقرا تقسیم کرد. (49) شیخ طوسى از عبدالله بن سنان روایت کرده است که او گفت: بر سرورم جعفربن محمد علیهالسلام در روز عاشورا وارد شدم، او را با چهره گرفته و ظاهرى اندوهگین در حالى که اشکهایش مانند مروارید افشان فرو مىریخت، ملاقات کردم! عرض کردم اى پسر رسول خدا چرا گریه مىکنى؟ - خدا چشم تو را نگریاند - فرمود: آیا غافلى که حسین بن على در مثل این روز به قتل رسیده و (دچار مصیبت شده)؟ از آن حضرت پرسیدم: سرورم، راى شما درباره روزه این روز چیست؟ فرمود: روزه بگیرید بدون این که آن را روزه به حساب آورید و افطار کنید بدون این که آن را موجب خوشحالى و «برکت» قرار دهید، و آن را روزه کامل قرار مدهید. یک ساعت پس از نماز عصر با آب افطار کنید. (50) شیخ صدوق به سند خودش از حضرت رضا علیهالسلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:« ماه محرم ماهى است که در زمان جاهلیت، در آن ماه جنگ و ظلم را حرام مىدانستند، اما در آن ماه خون ما حلال دانسته شد و حرمت ما هتک گردید. اهل بیت و زنان ما اسیر شدند، خیمههاى ما سوزانیده شد و اموال ما غارت گردید وهیچ احترامى براى رسول خدا درباره ما ملحوظ نگردید! همانا روز قتل حسین علیهالسلام در صحراى کربلا چشمهاى ما را مجروح، اشک ما را جارى، و عزیز ما را [به حسب ظاهر] خوار ساخت. و تا آخر دنیا موجب غصه و بلاى ما گردید. پس بر همچون حسین علیهالسلام باید گریهکنندگان بگریند. که گریه بر وى گناهان بزرگ را فرو مىریزد. سپس فرمود: هنگامى که ماه محرم داخل مىشد پدرم خندان دیده نمىشد و اندوه بر وى غالب بود تا هنگامى که عاشورا سپرى مىگشت و وقتى که روز عاشورا فرامىرسید، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریهاش بود و مىفرمود: این همان روزى است که حسین علیهالسلام در آن روز به قتل رسید. (51) از ابوالفرج اصفهانى در کتاب «الاغانى» نقل شده که او به سند خودش از على بن اسماعیل تمیمى و او از پدرش بازگو نموده که وى نزد امام صادق علیهالسلام بود و خدمتگزارش براى سید حمیرى اجازه ورود به مجلس درخواست کرد. حضرت دستور داد که او را به آن مجلس بیاورند و زنان را در پس پرده جاى داد و سید حمیرى وارد شد، سلام کرد و نشست امام علیهالسلام از وى خواست در رثاى امام حسین علیهالسلام شعر بخواند. او در این باره اشعارى خواند که اولش این است: امرر على جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیة یا اعظما لا زلت من وطفاء ساکبة رویة دیدم اشکهاى امام صادق علیهالسلام بر عارضش فرو مىریخت و ناله و فریاد از خانهاش برخاست تا این که دستور داد از ناله و گریه خوددارى کنند و چنین کردند. (52) اخبار و روایات درباره لزوم به پا داشتن مجالس عزاى حسینى و گریستن بر مصایب آن حضرت بسیار زیاد و به حد تواتر است که نقل آنها در خور رسالهاى است. (53) اکنون براى رعایت اختصار تنها به ذکر روایتى که عبدالله بن فضل از امام صادق علیهالسلام روایت نموده مىپردازیم و آن را ختام مقال خویش قرار مىدهیم: عبدالله بن فضل گفت: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم اى پسر رسول خدا، چگونه روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و جزع و گریه قرار داده شده و روزى که رسول خدا قبض روح شد و روزى که حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت و روزى که امیرمؤمنان به قتل رسید و روزى که حضرت امام حسن به زهر کشته شد، بدینگونه نیست که روز حزن و اندوه اعلام شده باشد؟(امام) فرمود: همانا روز مصیبت قتل حسین علیهالسلام از همه ایام دیگر عظیمتر است و این بدان جهت است که اصحاب کساء که نزد خداوند گرامىترین خلقاند پنج نفر بودند: هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله از میان ایشان رفت، امیرمؤمنان و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام باقى بودند که مردم به ایشان تسلى و گشایش حاصل کنند. و وقتى که حضرت فاطمه از دنیا رفت به وسیله امیرمؤمنان و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهمالسلام براى مردم تسلى و گشایش بود و زمانى که امام حسن علیهالسلام به شهادت رسید براى مردم به وجود حسین علیهالسلام تسلى و گشایش بود. اما آن گاه که آن حضرت علیهالسلام به قتل رسید هیچ کس از اصحاب کساء نبود که بعد از او براى مردم به او تسلى و گشایش باشد؛ پس، از دنیا رفتن آن حضرت به منزله از دنیا رفتن همگى ایشان بود، چنان که ماندن وى در این عالم به منزله ماندن همگى ایشان بود. بدین جهت است که روز شهادت او به لحاظ مصیبت برترین روزهاست. عبدالله بن فضل گفت: به امام عرض نمودم: اى پسر رسول خدا چرا براى مردم بعد از اصحاب کساء به على بن الحسینعلیهالسلام تسلى و گشایش نبود. به همانگونه که به پدرانش براى آنان تسلى و گشایش بود؟ فرمود: همانا على بن حسین بعد از درگذشت پدرانش سید عابدین و امام و حجت بود، اما رسول خدا را دیدار ننمود و از وى کلامى نشنید و علمش از پدرش و پدرش به وسیله جدش به آن حضرت به ارث رسیده بود و مردم امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین را با رسول خدا بسیار در حالات مختلف مشاهده کرده بودند پس هر وقت به یکى از ایشان نگاه مىکردند حال او را نسبت به رسول خدا و گفتار آن حضرت را به او و درباره او به یاد مىآوردند. هنگامى که ایشان درگذشتند مردم دیدار کسانى را که در نزد خداوند عزوجل بزرگوارترین بودند از دست دادند. از دست رفتن همگىشان نبود مگر وقتى که حسین علیهالسلام از دست رفت چون او پس از همه درگذشت، بدین جهت است که روز قتل آن حضرت به لحاظ صیبت بزرگترین ایام است. عبدالله بن فضل گفت: عرض کردم: اى پسر رسول خدا چگونه عامه مردم روز عاشورا را روز برکت نامگذارى کردهاند. آن حضرت گریه کرد سپس فرمود: وقتى که حسین علیهالسلام به قتل رسید، بدین وسیله گروههاى زیادى به یزید تقرب جستند و براى خوش آمدن او به جعل حدیث پرداخته شد و براى این کار اموالى به عنوان جایزه دریافت کردند و از جمله مجعولات آنان درباره همین روز بود. والحمدلله اولا و آخرا
پىنوشتها و مآخذ45- ...فجعل طینة شیعتنا من نضح طینتنا فقلوبهم تحن الینا... / بحارالانوار67/126. 46-قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله، آل عمران، آیه 31. 47-فضائل الخمسه،3/285. روایات در این باره بسیار است به همین ماخذ ص 270 رجوع شود. 48-سیاسة الحسینیة، ص50، ط سال 1351. 49-اعیانالشیعه، 1/586 ط دارالتعارف بیروت. 50-بحارالانوار، 44/283. 51-رک: اعیانالشیعه، 1/586. 52-براى آگاهى بیشتر رک: بحارالانوار، 44/278، باب 34. 53-بحارالانوار 44/279. "دکتر سید مهدى صانعىاستاد دانشگاه فردوسى مشهد"
موضوع مطلب : موضوعات
پیوندها صفحات وبلاگ |
||